چند روزه که قرارشده من هم اینجا مطلب بنویسم، دیدم وقتی بهتر از الان نیست چون پیشتر هر وقت با هم دعوا میکردیم یا از هم دلگیر میشدیم، میدونستم که اگه بیام تو وبلاگت حتماً میتونم درد و دلهات رو بخونم حالا من میخوام باهات درد و دل کنم و میدونم که حتماً میخونیشون...
نمیدونم چرا بعضی وقت ها این جوری میشم به چیزایی گیر میدم که اصلاً میدونم ارزشی ندارن، اصلاً تو اون لحظه ها خودم نیستم، شاید این فرهنگ مسخره ای که یک عمر باهاش بزرگ شدم یا تعصباتی که ریشه عمیقی تو وجودم دارند باعث میشن که اینجوری رفتار کنم...
به هر حال امیدوارم که من و ببخشی و امیدوارم از اولین پستم ذوق زده بشی.
"تو"