روزهای خاکستری

اولین صفحاتش از شروع روزهای خاکستری ام جان گرفته اند...

روزهای خاکستری

اولین صفحاتش از شروع روزهای خاکستری ام جان گرفته اند...

بالاخره می نویسم...

...

از فضای خاکستری این وبلاگ خسته شدم ولی دلم هم نمیاد که توش ننویسم. شاید اگه رنگ و روش رو عوض کنم انگیزه ام بیشتر بشه واسه نوشتن...

بالاخره بعد از دو سال دارم یه نفس راحت می کشم، از این جا به بعدش دیگه خیلی دست من نیست، بعد از ۵ تا امتحان خفن حالا باید بشینم ببینم خدا می خواد من اون چیزی که می خوام بشم بالاخره می شم یا نه....

نظرات 3 + ارسال نظر
ترخون بانو جمعه 24 اردیبهشت 1389 ساعت 19:59 http://zoya35.blogsky.com

سلام.
فضا رو عوض کن و بنویس.
غم غربت رو فقط میتوان با نوشتن تسکین داد.
منم با تو همدردم.

پلنگ جمعه 24 اردیبهشت 1389 ساعت 20:20 http://www.palangane.blogfa.com

سلام.چقدر تلخ...
۳تا از پستهاتو خوندم.امیدوارم خوشبختی مهمون همیشگی خونه تون بشه

آرام شنبه 25 اردیبهشت 1389 ساعت 05:02

خیلی خوشحالم که برگشتی...فضا که خیلی شاده مثل خودت و زندگیت...راستی امتحانت چی شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد