روزهای خاکستری

اولین صفحاتش از شروع روزهای خاکستری ام جان گرفته اند...

روزهای خاکستری

اولین صفحاتش از شروع روزهای خاکستری ام جان گرفته اند...

در بی خبری...

...

از دیدن اولین نوشتت توی اینجا واقعا خوشحال شدم...هرچند الان خیلی دلم گرفته و ازت بی خبرم...و امیدوارم این بی خبری زیاد طول نکشه...

بهت حق می دم که گاهی با وجود اون فکرای مسخره ناراحت و دلگیر بشی و بهم گیر بدی...ولی دلم از این می سوزه که به اون فکرها میدون می دی تا بیشتر ساخته و پرداخته بشن...در حالیکه خودت هم می دونی داری اشتباه می کنی...

امروز صبح اولین باری بود که باهام اینقدر تند حرف زدی...دلم شکست...

حالا من موندم و تیکه های شکسته دلم که تا صداتو نشنوم نمی تونم بهم بچسبونمشون...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد