...
خونه کوچولو... آشپزخونه کوچولو... پنجره های کوچولو با پرده هایی که با میخ وصل شدند...
سفره کوچولوی مربعی شکل... قابلمه های کوچولو... سطل بزرگ ماست...
تلویزیون کوچولو...آینه کوچولو...بوی غذا...بوی زندگی... صدای ماشین لباسشویی...
صدای کولر... صدای قل قل کتری... قاب عکس دوست داشتنی روبرو...
و حالا همین گوشه دنیا...
دل کوچولوی زنی که برای گودی بین سر و شونه های بزرگ مرد اون خونه کوچولو خیلی تنگه...
چه حس زیبایی .
خانوم کوچولو ی ونوسی ...
زیبا مینویسی ....